واي خداي من كجايي؟
الان كه دارم اين و مي نويسم اشكم داره ميريزه خيلي داغون شدم از شنيدن اين خبر انار فرشته كوچلويي كه همه براش دعا كرديم ديگه خوب شد خودش خوب خوب شد ديگه هيچ دردي نداره جاش راحته ولي............... خدا مي دونه مامانش چي مي كشه خدا مي دونه باباش چي مي كشه خدا ميدونه اون شبي كه تنها اومدن خونه و جاش خالي بود چيكشيدن خدا مي دونه شمع تولد 2 رو چه كردند و خيلي چيزها كه ما نمي دونيم وفقط خدا ميدونه فردا میریم تا با همه لحظه هایی که صدای خنده انار بود و شادی و شیطنت هاش خداحافظی کنیم..تا جسم درد کشیده و خسته اش رو به سرمای خاک بسپاریم..فردا میریم تا انار رو ببریم خونه جدیدش...فردا میریم تا عروسک های انار رو آروم کنیم...فردا میریم...
نویسنده :
فهیمه
11:46